دگر - خودکشی و راه هایمقابله با آن

پدیده دگر – خودكشي و راه های مقابله با آن

متن مصاحبه منتشر شده در روزنامه همشهری در مورد دگر خودکشی. در تاریخ 29 شهریور 1396.

وقتي پديده قتل و خودكشي با هم درآميخته شوند، يعني فردي اول شخص يا اشخاص ديگري را به قتل برساند و سپس دست به خودكشي بزند، به آن «دگر- خودكشي» گفته مي شود. معمولاً بعد از وقوع يك قتل در جريان تحقيق از قاتل انگيزه او از ارتكاب جنايت روشن مي شود اما در دگرخودكشي به دليل مرگ عامل حادثه معمولا به درستي نمي‌شود انگيزه‌هاي او را كشف كرد. هرچند اين پديده تلخ شيوع زيادي ندارد و مثلا در آمريكا که آمار نسبتا بالایی را از نظر خشونت دارد از هر 10 ميليون نفر بين 13 تا 50 نفر دست به اين كار مي زنند اما همين موارد اندك هم قابل توجه است و بايد از وقوع آنها پيشگيري شود.

الگوهاي مختلف دگرخودكشي

در يك نگاه كلي افرادي كه مرتكب چنين رفتاري مي شوند در بسیاری از موارد متاهل هستند و ممكن است اخيرا از همسرشان جدا شده باشند. عاملان اين حادثه بیشتر مردان هستند و قربانيان‌شان زنان. اين افراد بيشتر در ارتباطاتشان دچار بحران‌ مي‌شوند.

دگرخودكشي الگوهاي مختلفي دارد:

حسادت عاشقانه:

اولين مدل كه شايع ترين نوع دگرخودكشي است، حسادت عاشقانه نام دارد. در اين مورد معمولا زن قرباني مردي مي‌شود كه اخيرا رابطه اش با او بهم خورده است. موارد سابقه آزار و اذیت  شريك شان را داشته اند.

سلامت از دست رفته:

اين مدل در افرادي با سن بالا اتفاق مي افتد بعنوان مثال مردي به دليل بالا رفتن سن ناتوان شده و در عين حال همسرش هم بيمار است. او در چنين شرايط سختي دست به قتل همسرش مي زند و در نهايت خودكشي مي كند به گمان خود با این کار هر دو نفر را از رنج می رهاند.

بچه كشي-  خودكشي:

نوع ديگر بچه كشي خودكشي است. در اين مورد معمولا عامل حادثه زن است. او يا ناخواسته صاحب فرزند شده يا اينكه مادرِ فرزندي شدیدا بيمار است و احساس مي كند كه دلش براي فرزندش مي سوزد و به ظن خودش از روي خير خواهي دست به قتل فرزندش و سپس خودش مي زند. گاهي نيز ممكن است زن به دليل اختلافاتي كه با شوهرش دارد مي خواهد با قتل فرزندشان و خودكشي از شوهرش انتقام بگيرد. برخی محقیق به این نوع از دگر- خودکشی عقده مدآ می گویند. اين نام از افسانه اي يوناني برگرفته شده است كه در آن جادوگري به نام مِدِآ به دليل اينكه همسرش به او خيانت كرده بود فرزندشان را به قتل رساند.

 خانواده كشي- خودكشي:

نوع ديگر اين پديده خانواده كشي خودكشي نام دارد. مردي كه اين كار را انجام مي دهد به اشتباه فكر مي كند كه چون خانواده اش دچار مشكلات زيادي هستند و در سختي زندگي مي كنند با قتل شان آنها را از بدبختي نجات می دهد. چنين افرادي گاهي حس مي كنند كه به آنها خيانت شده است و ممکن است فردي كه دست به اين كار مي زند احساس افسردگي كند. چنين افرادي معمولا دچار مشكلات خانوادگي زيادي هستند. يا اينكه مشكلات كاري گريبان شان را گرفته است. مثلا بيكار شده اند، بدهي زيادي دارند يا رتبه كاري شان تنزل پيدا كرده است. در چنين شرايطي مرد خانواده اش را در شرايط سختي مي بيند و قضاوتش مختل مي شود و به اشتباه فكر مي كند كه با قتل اعضاي خانواده اش خودش و آنها را نجات مي دهد.

قتل دسته جمعي:

مدل ديگر كه هولناك ترين مدل دگرخودكشي است، قتل دسته جمعي نام دارد كه در آن بيش از 4 نفر جان به قتل مي رسند. در اين مدل معمولا فرد خشم زيادي دارد. احساس مي كند از جامعه طرد شده است. احساس مي كند كه در گذشته از او سوء استفاده شده است. مدام به او زور گفته اند. در اين شرايط او ديد منفي پيدا  مي كند. احساس مي كند كه مردم او را طرد مي كنند و در حقش ظلم شده است. او احساس حقارت مي كند. مدتها به انتقام از اعضاي خانواده و خودكشي فكر مي كند و همين نشخوار فكري، حس قوي قتل را در او شكل مي‌دهد و در نهايت يك تراژدي را رقم مي زند.

اما براي پيشگيري از وقوع چنين حوادث تلخي چه بايد كرد ؟

یکی از مهمترین اقدامات آموزش سلامت روان در جامعه است. آموزش باید از کودکی و نوجوانی شروع شود. باید آموزش مهارت های زندگی و كنترل خشم را به كودكان آموزش دهيم. مثلا وقتي عصباني شدند چه واكنشي نشان دهند. اگر كسي به آنها ظلم كرد چه بكنند. درمقابل سوء استفاده چطور عكس العمل نشان دهند. وقتي در خانواده مشكلي دارند چطور آن را مطرح كنند. معمولا كودكاني كه اين مهارت ها را نياموخته اند از جامعه دوري مي كنند و بيشتر جذب گروههاي خلافكار مي شوند و در این گروه ها خشم را به عنوان یک را حل می آموزند.

یکی دیگر از راه های پیشگیری از خشونت حمایت از قربانیان خشونت است. مطالعات نشان داده اند قربانیان خشونت به ویژه کسانی که در کودکی قربانی شده اند بیشتر دست به خشونت می زنند.

نكته ديگر اينكه بايد مصرف مواد روانگران و الكل را جدي گرفت. افراد زيادي با مصرف اين مواد دست به رفتارخشونت آميز مي زنند. ممكن است در بسياري از افراد خشم و حس انتقام جويي وجود داشته باشد اما مي توانند خودشان را كنترل كنند اما وقتي مواد روانگردان مصرف كنند به دليل تاثيرات آن، ديگر مهاري براي شان وجود نداشته باشد و دست به هر كاري بزنند.

مورد ديگر اينكه افرادي كه در اين حوزه آسيب پذير هستند مثل افرادي كه طلاق گرفته اند، مهاجرت كرده اند يا دچار مشكلات مالی هستند تحت مشاوره قرار گيرند.  همچنین باید افرادي را كه رفتارهای  خشونت آميز در آنها بروز مي كند به روانپزشک ارجاع داد تا در صورت امکان تحت درمان قرار گيرند.

یکی از مشکلات جامعه ما در پيشگيري از خشونت مشکلات مربوط به درمان است.  دو مانع اصلی درمان، انگ اجتماعی مراجعه به روانپزشک و دیگری عدم توان مالیست.

باور غلطي در جامعه وجود دارد كه اگر فردي دچار مشكلات روحي- رواني است به روانپزشك مراجعه كند، ديوانه است. در صورتي كه اينطور نيست و بسياري از مشكلات روحي با مراجعه به روانپزشك قابل درمان است. نكته ديگر هزينه بالای درمان هاي دارویی و غیر دارویی است. از آنجایی که درمان ها در این زمینه طولانی هستند برخی به علت مشکلات مالی توان ادامه درمان را ندارند. طبق مصوبه هيئت دولت اين خدمات باید تجت پوشش بيمه قرار گیرند اما متاسفانه هنوز بيمه ها زير بار اين موضوع نرفته اند. البته باید توجه داشت که درمان های موجود قادر به برطرف کردن تمام موارد خشونت نیستند. اما می توانند تاثیر به سزایی در کاهش خشونت داشته باشند.

نکته مهم اینکه بیماران اعصاب و روان -برخلاف نظر غالب در جامعه – اکثراً قربانی خشونت هستند تا عامل آن. داشتن بیماری روانی به معنی خطرناک بودن نیست. میزان خشونت با ابتلا به بیماری روانی درصد چندانی افزایش پیدا نمی کند.

کاهش دسترسی به سلاح سرد و گرم، تلاش برای رفع تبعیض های اجتماعی در مورد زنان، تغییر در برخی نگرش های اجتماعی که از خشونت حمایت می کنند مانند تنبیه بدنی کودکان می تواند در کاهش بروز خشونت مؤثر باشد.