تأثیرات اجتماع بر انسان

جوگیری نیازی برای بقا

منبع اصلی سایت روزنامه آسمان آبی
جوگیری یکی از تعابیری است که معمولا درباره افراد و جوامع به کار می‌رود و می‌توان آن را از زوایای گوناگون بررسی کرد. دکتر غلامرضا ترابی در گفت‌وگو با «آسمان آبی» ضمن ارائه تعریفی روان‌شناختی از این تعبیر، به عوامل و رویکردهای ایجادکننده آن اشاره می‌کند. این متخصص اعصاب و روان و عضو کمیته روانپزشکی مرکز تحقیقات پزشکی قانونی در این گفت‌وگو از تأثیرات مثبت و منفی جوگیری در نسبت فرد با جامعه نیز سخن گفته است.

معمولا گفته می‌شود بسیاری از ما ایرانی‌ها «جوزده» یا «جوگیر» می‌شویم. اساسا تعریف روان‌شناختی شما از جوگیر شدن چیست؟

باید به این نکته توجه کرد که خود اصطلاح جوگیری واژه علمی دقیقی نیست؛ منتها در معنا و کاربردی که ما از آن استفاده می‌کنیم معمولا به تأثیر اجتماع، گروه، خانواده یا افراد دیگر بر افکار، نگرش‌ها، رفتار و احساسات فرد اشاره می‌کند. «جوگیری» به شکلی که می‌گویید یک بار منفی دارد و معمولا به رفتاری نادرست، تحت تأثیر محرک‌های محیطی و همراه با فقدان شناخت و تعقل مربوط است. البته باید بگویم تأثیرات اجتماع بر رفتار، عقاید و احساسات ما همیشه بد نیست و یک مسئله طبیعی قلمداد می‌شود. انسان یک موجود اجتماعی است که محیط بر او اثر می‌گذارد و این به خودی‌ خود بد نیست؛ به‌گونه‌ای‌که حتی در طول تاریخ باعث بقای جامعه انسانی شده است؛‌ منتهای مراتب زمان‌هایی ممکن است این تأثیرات، جنبه منفی داشته باشد. واژه جوگیری معمولا به این بخش از موضوع اشاره می‌کند.

با چنین تعریفی این سؤال مطرح می‌شود که از منظر روان‌شناسی بیشتر چه کسانی جوگیر می‌شوند و تحت تأثیر جو قرار می‌گیرند؟

وقتی ما از محیط اطراف یعنی جامعه تأثیر می‌پذیریم،‌ معمولا دو هدف داریم. هدف اول این است که می‌خواهیم شبیه یک فرد هنجار باشیم؛ دوست داریم از طرف جامعه پذیرفته شویم. در هدف دوم فکر می‌کنیم در حال انجام کار درست هستیم؛ می‌خواهیم تصمیم درستی اتخاذ کنیم و جامعه جایی است که می‌توانیم آن تصمیم درست را در آن‌جا پیدا کنیم. فکر می‌کنیم آن‌چه جامعه می‌گوید درست است و همان کار را انجام می‌دهیم. این دو هدف اصلی تأثیرپذیری ما از جامعه است. به حالتی که دنبال هنجارها هستیم، normative social influence و به حالتی که فکر می‌کنیم کار درست را از جامعه انتخاب می‌کنیم، informative social influence می‌گوییم.
مکانیسم‌های این تغییرپذیری هم متفاوت است. به یکی از مکانیسم‌ها compliance به معنی پذیرش گفته می‌شود. بسیاری از مواقع رفتاری را که هم‌گروهی یا دوست‌مان از ما انتظار دارد بروز می‌دهیم؛ درصورتی‌که راضی به انجام آن نیستیم؛ یعنی جامعه رفتار ما را تغییر می‌دهد بدون این‌که لزوما نگرش ما را تغییر دهد. نمونه دیگر conformity به معنی همرنگ شدن است. در این حالت رفتاری را که جامعه از ما انتظار دارد می‌پذیریم و همان‌گونه نیز فکر می‌کنیم؛ یعنی نگرش ما نیز تحت تأثیر جامعه قرار می‌گیرد. دانشمندان روان‌شناسی اجتماعی در این زمینه تحقیقات زیادی انجام داده‌اند. در همرنگی، محیط غالب ما یعنی اکثریت بر تفکر اقلیت تأثیر می‌گذارد و باعث می‌شود اقلیت مانند اکثریت فکر کند. مظفر شریف و سالومون اش دو دانشمندی بودند که در این زمینه پژوهش‌های فراوانی انجام دادند. مثال مشهوری که در این باره وجود دارد این است که شریف نقطه‌ای نورانی را روی دیوار می‌انداخت و از یک نفر می‌خواست میزان حرکت آن را بازگو کند. درحالی‌که نقطه نورانی هیچ حرکتی نداشت، آن فرد به دلیل خطای دید احساس می‌کرد نقطه نورانی چهار یا پنج سانتی‌متر حرکت می‌کند. در ادامه آن شخص را در میان گروهی قرار می‌دهند که درباره این قضیه صحبت می‌کنند. همه آن گروه از دستیاران آزمونگر هستند و شروع به حرف زدن درباره چگونگی حرکت نقطه نورانی می‌کنند. وقتی آن فرد را مجددا آزمایش می‌کنند، می‌بینند با این‌که باز هم نقطه نورانی هیچ حرکتی ندارد، ولی آن فرد تحت تأثیر گروه حرکت یک سانتی‌متری را می‌بیند. این فرد نظر گروه را قبول می‌کند و همرنگ آن می‌شود. در همرنگی اکثریت بر اقلیت تأثیر می‌گذارد، ولی گاهی مکانیسم برعکس هم وجود دارد؛‌ یعنی اقلیت بر تفکر و رفتار اکثریت جامعه تأثیر می‌گذارد. به این پدیده، تبدیل گفته می‌شود؛ به این معنا که اقلیت نظر اکثریت را تغییر می‌دهد. اقلیت برای این تغییر به فاکتورهایی نیاز دارد. اول این‌که افراد اقلیت باید آدم‌های بسیار هماهنگی باشند و در نظرات و گفتمان‌شان اختلاف و ناهماهنگی وجود نداشته باشد. دوم این‌که خود را انعطاف‌پذیر و آماده نقد نشان دهند. سوم باید اهداف‌شان را به‌گونه‌ای به جامعه عنوان کنند که نشان دهند خیرخواه هستند و انگیزه شخصی ندارند. داشتن اهداف جذاب یکی دیگر از ویژگی‌هایی است که باید اقلیت برای تأثیرگذاری بر اکثریت واجد آن باشد. راسخ بودن و داشتن اعتماد به نفس هم یکی دیگر از مواردی است که اقلیت با آن می‌تواند اکثریت را تحت تأثیر قرار دهد.

اگر از دیدگاه فردی به این مسئله نگاه کنیم، مقوله‌هایی مانند احساسات با جوگیر شدن چه نسبتی می‌تواند داشته باشد؟ از سوی دیگر مواردی مانند تظاهر کردن یا مجذوب شدن چه نسبتی با جوگیری دارد؟

قانع‌ کردن یعنی از طریق روش‌هایی می‌توان افراد را متقاعد کرد و بر نظر آن‌ها تأثیر گذاشت. یکی از نمونه‌های این تأثیرگذاری identification یا همانندسازی است؛ به‌عنوان مثال من خیلی به شما علاقه دارم و این باعث می‌شود تحت تأثیر شما قرار بگیرم؛ به عبارت دیگر همان مجذوب شدن اتفاق افتاده است. من به دلیل این علاقه با شما همانندسازی کرده و رفتارتان را درونی‌سازی می‌کنم. شرکت‌هایی که محصولات خود را از طریق ستاره‌های ورزشی و سینمایی می‎فروشند از این روش استفاده می‌کنند. تأثیرپذیری ما از یک پیام اجتماعی به چهار عامل بستگی دارد. عامل اول ویژگی‌های ارائه‌دهنده پیام است. اگر ارائه‌دهنده پیام از موقعیت اجتماعی معتبر و جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار باشد می‌تواند تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد. عامل دیگر فاصله ما با پیام‌دهنده است؛ هرچه از نظر فیزیکی و عاطفی به آن شخص نزدیک‌تر باشیم، بیشتر تحت تأثیر پیامش قرار می‌گیریم. نکته دیگر این است پیامی که داده می‌شود با چه بار هیجانی‌ای منتقل شود. پیامی که با بار هیجانی رهایی‌بخشی و بشارت برای آینده‌ای خوب همراه باشد، می‌تواند تأثیرگذارتر باشد. این پیام‌ها حاوی احساسات مثبت هستند و باعث می‌شوند هیجان افزایش پیدا کند و میزان پردازش منطقی اطلاعات کاهش یابد؛‌ به‌عنوان مثال در فیلم‌های تبلیغاتی مربوط به لاغری فردی خندان را می‌بینید که به‌راحتی و بدون دردسر لاغر شده است. این پیام‌ها با این‌که غیرواقعی هستند تأثیرگذارند، ولی اگر پیام تلخ و زحمت‌آور باشد چون فضای منفی دارد، ما را جذب نخواهد کرد. مانند تصویر کسی که سیگار کشیده و سرطان گرفته است؛ چون پیام شادی نیست اثرگذاری کمی دارد. عامل مهم دیگر در مقوله متقاعدسازی، مسیری است که پیام از طریق آن داده می‌شود. پیام‌هایی که رو در رو ارائه می‌شوند از پیام‌هایی که از طریق نوشته ارائه می‌شوند، مؤثرترند. اکنون با پدیده‌ای به نام شبکه‌های اجتماعی مواجه‌ایم که پیام‌های منتقل‌شده در آن اثربخشی خاصی دارند. این پیام‌ها برای مردم بسیار ملموس‌اند و چون تعداد زیادی از افراد در حال انتقال آن‌ها هستند، این تفکر در ما شکل می‌گیرد حتما مطلب صحیح است که هزاران بار منتشر می‌شود؛ به‌ همین دلیل تحت تأثیر آن پیام قرار می‌گیریم. عامل دیگر مخاطب است. دیده شده مخاطبان خیلی جوان بیشترین میزان تأثیرپذیری را دارند؛ درحالی‌که میانسال‌ها کمتر تحت تأثیر قرار می‌گیرند.

یکی از نکات مهم، براساس جو تفکر یا عمل کردن و تأثیرات فردی و اجتماعی آن است. معمولا این شیوه را منفی دانسته‌ایم؛ درحالی‌که مثبت و منفی بودن این تأثیرات نیز محل بحث است. نظر شما درباره این تأثیرات چیست؟

انسان یک موجود اجتماعی است. اگر انسان اجتماعی زندگی نکند، نمی‌تواند بقای خویش را تضمین کند و نسلش منقرض می‌شود و برای تداوم زندگی اجتماعی خود، به این پدیده‌ها نیاز دارد. فرض کنید به یک جامعه حمله می‌شود؛ گروهی می‌خواهند به جنگ بروند و بقیه نیز از آن‌ها تأثیر می‌گیرند و همرنگ می‌شوند. در این‌جا جنگیدن به حفظ جامعه کمک می‌کند. در این شرایط و به تعبیری که شما استفاده کردید، لزوما جو همیشه بد نیست و اتفاقا برخی مواقع به درد بشر خورده و اگر نبود، اکنون بشر وجود نداشت، اما در برخی مواقع ممکن است تأثیرات منفی داشته باشد. شاید شنیده باشید دروغ هر چه بزرگ‌تر باشد باور کردن آن نیز آسان‌تر است؛‌ به‌عنوان مثال کلیپ‌هایی درباره نکوهش مسواک زدن، واکسن زدن و… پخش می‌شود؛ خیلی‌ها ممکن است جوگیر شوند و این پیام را پخش کنند و خیلی‌ها هم باور می‌کنند. در این مورد یک تأثیرپذیری منفی وجود دارد که به ضرر ماست. از این زاویه، جوگیری ممکن است در جاهایی مثبت و در جاهایی منفی عمل کند.

با این اوصاف عواملی که باعث می‌شوند تحت تأثیر قرار بگیریم چیست؟ هرچند می‌دانیم این عوامل در افراد گوناگون نیز متفاوت است.

به‌طور کلی سه دسته عامل در تأثیرپذیری ما از جامعه نقش دارد. یکی شخصیت ماست و این‌که ویژگی‌های شخصیتی ما چگونه است. در موقعیت‌هایی که جامعه فشار کمی به ما اعمال می‌کند، شخصیت ما حرف اول را می‌زند، اما اگر یک موقعیت اجتماعی مانند جنگ، سیل، زلزله، انتخابات و… فضای سنگینی در جامعه ایجاد کند، اتفاقا نقش شخصیت ما کمرنگ می‌شود و بسیار به محیط وابسته می‌شویم و رفتارهایی بروز می‌دهیم که اطرافیان و آشنایان ما شاید هرگز نمی‌توانستند آن را پیش‌بینی کنند. دیگری فرهنگ ماست. برخی کشورها و فرهنگ‌ها جمع‌گرا و بعضی دیگر فردگرا هستند؛ به‌عنوان مثال کشورهای اروپایی و آمریکایی فردگرا هستند و بیشتر نظرات خودشان مهم است، ولی ما جمع‌گرا هستیم و نظرات دیگران هم برای ما اهمیت دارد. ما به‌صورت فرهنگی سعادت را در همسو شدن با دیگران می‌بینیم و خارج از عرف عمل کردن را زشت و ناپسند می‌دانیم. البته هیچ مقیاسی وجود ندارد که ثابت کند ایرانیان در قیاس با بقیه مردم دنیا بیشتر جوگیر می‌شوند، ولی ممکن است به دلیل جمع‌گرا بودن تأثیرپذیری ما از روندهای اجتماعی در مقایسه با برخی کشورهای غربی بیشتر باشد. این ماهیت فرهنگی ماست، ولی آن‌قدر زیاد نیست که بگوییم ما خیلی راحت جوزده می‌شویم. یکی دیگر از عوامل تعیین‌کننده، هویت و نقش ماست. این‌که ما چه نقش و هویتی داریم، تعیین می‌کند تحت تأثیر چه جوی قرار بگیریم؛ به‌عنوان مثال وقتی درباره عملکرد یک صنف صحبت می‌شود، افراد درون آن صنف به‌گونه‌ای متفاوت از افراد خارج از صنف به مسائل و مشکلات می‌نگرند و واکنش این افراد در برابر یک مسئله اجتماعی متفاوت خواهد بود. پس سه عامل شخصیت، فرهنگ و نقش‌هایی که در جامعه به عهده داریم، تعیین می‌کنند که ما چگونه جوگیر شویم.

فکر می‌کنم از راه این عوامل می‌توان درصد بار منفی این موضوع را کمتر کرد؟ چه کنیم تا کمتر تحت تأثیر جو قرار بگیریم؟

باید تعهد فردی را تقویت کرد. تعهد فردی یعنی من خودم باید متوجه شوم که این پیام یا حرکت اجتماعی از چه منبعی آمده است؟ چه هدفی را دنبال می‌کند؟ چه تأثیری بر من می‌گذارد؟ چه کسانی از این تأثیرات سود می‌برند؟ نحوه استدلال آن‌ها چگونه است؟ چه شواهدی علیه آن وجود دارد؟ تفکر نقاد موضوعی است که باید از کودکی آموزش داده شود. ایمن‌سازی نگرش نیز روشی مؤثر است. مشخص شده است که اگر به نگرش فرد حملات خفیفی شود تا بتواند از نگرش خود دفاع کند، تعهد فردی او بیشتر می‌شود؛ بنابراین می‌توان در برنامه‌های آموزشی ابتدا به نگرش‌های درست افراد انتقاد خفیفی وارد کرد که بتوانند از آن دفاع کنند. با این کار تلقین‌پذیری افراد کم می‌شود.