جراتمندی یا قاطعیت ۱

جراتمندي (Assertiveness)

همه ما شنيده ايم که ميگويند (بايد جرات داشته باشي!) اما معناي جراتمندي دقيقا چيست؟ جراتمندي يا قاطعيت يک مهارت ارتباطي است. به ما کمک مي کند تا احساسات، افکار، باورها و نظراتمان را آزادانه و بدون اينکه حقوق ديگران را ضايع کنيم بيان نماييم. شيوه هاي ارتباطي ديگري مانند پرخاشگري (Aggression) که باعث تجاوز به حقوق ديگران مي شود و يا منفعل بودن (Passive) که باعث تضييع حقوق خودمان مي شود وجود دارد. شما شايد واژه پرخاشگر – منفعل (Passive-Aggressive) را نيز شنيده باشيد. وقتي اين واژه استفاده مي شود که کسي شديداً خشمگين باشد ولي بصورت غير مستقيم آن را بروز دهد. مثلا فردي از دست شما عصبي است اما علناً سر شما داد نمي زند و يا به شما حمله نمي کند ولي هنگام خروج درب را محکم مي بندد.

چند سوء تفاهم:

معمولا افراد از اين سوء تفاهم ها براي اينکه عدم قاطعيت خود را توجيه کنند استفاده مي کنند:

  •  جراتمندی در واقع همان پرخاشگري است!

برخي از افرادي که پرخاشگرند فکر مي کنند چون نيازهاي خود را بيان مي کنند جراتمند و قاطع هستند. درست است که در پرخاشگري و جراتمندي نيازهايمان را بيان مي کنيم اما تفاوت هاي مهمي بين اينکه نيازهايمان را قاطعانه بيان کنيم يا پرخاشگرانه وجود دارد. اين تفاوتها در کلمات مورد استفاده، آهنگ کلام و زبان بدني ما هستند. بعدا اين تفاوت ها را بصورت دقيق تر بررسي خواهيم کرد.

  • اگر جراتمند باشم به هرآنچه که مي خواهم مي رسم!

جراتمندي و قاطعيت بدين معنا نيست که هميشه به آنچه که مي خواهيم مي رسيم.  در واقع قاطع بودن هرگز نتيجه را تضمين نمي کند. قاطعيت يعني بگونه اي خود را بيان کنيم که به نيازهاي خود و ديگران احترام بگذاريم. گاهي آنچه را مي خواهيم بدست مي آوريم وگاهي خير. گاهي هم به يک وضعيت مناسب  و حد وسط مي رسيم.

  • اگر جراتمند باشم بايد در هر موقعيتي جراتمند باشم!

جراتمند به اين معنا نيست که بايد در هر شرايطي قاطع باشيم. شما ممکن است به اين واقعيت دست پيدا کنيد که در شرايط خاصي قاطعيت مفيدترين روش رفتار نيست. بطور مثال اگر شما با يک فرد مست و شديدا پرخاشگر برخورد کنيد قاطعيت ممکن است سلامت شمارا به خطر بياندازد. در اين شرايط ممکن است يک برخورد منفعل مناسب تر باشد.

اثرات جراتمند نبودن:
مهمترین اثر جراتمند نبودن کاهش اعتماد به نفس است. اگر منفعل برخورد کنیم نمی توانیم افکار و احساسات خود را به دیگران بفهمانیم. این بدان معناست که ممکن است ما با موافقت خود مساله را پایان دهیم و نیازهای دیگران را بجای نیازهای خود ارضا کنیم. این روند درنهایت به احساس بی هدفی و ناتوانی در کنترل زندگی می انجامد. اگر هیچگاه خود را آزادانه بیان نکنیم پس از مدتی احساس عصبی شدن و اضطراب به ما دست می دهد. همچنین می تواند به اختلال در روابط بین فردی منجر شود. فکر می کنیم اطرافیانمان درکمان نمی کنند.
کمبود جراتمندی در هراس اجتماعی شایع است. افراد مبتلا به هراس اجتماعی فکر می کنند دیگران نگاه نقادانه ای به ایشان دارند و به همین علت از موقعیت های اجتماعی دوری می کنند.
اما اگر پرخاشگرانه برخورد کنیم کم کم دوستان و احترام دیگران را از دست خواهیم داد . این مسأله هم می تواند باعث کاهش اعتماد به نفس ما شود. پژوهش های فراوانی در این زمینه صورت گرفته است. افراد قاطع کمتر دچار افسردگی می شوند و وضعیت سلامت بهتری دارند. جراتمندی کمتر با سوء مصرف مواد نیز همراه است!

چگونه جرات خود را از دست مي دهيم؟
ما از همان ابتدا جراتمند بدنيا مي آييم. يک نوزاد را در نظر بگيريد. کودکان وقتي چيزي مي خواهند گريه مي کنند و هيجان خود را آزادانه ابراز مي کنند. سپس به تدريج رفتارشان را متناسب با پاسخ هاي محيطي تطبيق مي دهند. که شامل بازخوردهاي خانواده، دوستان، همکاران، و منابع قدرت است. به عنوان مثال اگر خانواده شما با داد و فرياد با مشکلات برخورد کنند شما نيز ممکن است همين روش را ياد بگيريد. برعکس اگر خانواده شما قبل از ارضا نيازهاي خودشان بخواهند ديگران را راضي نگه دارند شما نيز ممکن است احساس کنيد جراتمندي برايتان مشکل است. اگر خانواده شما عقيده داشته باشند که شما نبايد هيجانات منفي خود را بروز دهيد و اگر بروز دهيد تنبيه يا مسخره شويد سريعا مي آموزيد که هيجانات منفي خويش را پنهان کنيد.
براي اينکه علت از دست دادن جرات خود را پيدا کنيد سوالات زير مي توانند مفيد باشند:

  • خانواده شما چگونه اختلافات و تعارضات بين فردي خود را رفع مي کنند؟
  • وقتي ايشان با کسي مخالف هستند يا از رفتار کسي ناراحت مي شوند چگونه عمل مي کنند؟
  • براي حل کردن مشکلاتتان خانواده شما چه راهی به شما آموخته است؟
  • پيام هايشان چه بوده است؟
  • چه راهي را براي رسيدن به مطالبات خود بجاي درخواست مستقيم آموخته ايد؟ (مثلا گريه کردن، فرياد کشيدن، تهديد کردن و…)
  • آيا همچنان از همين روشها استفاده مي کنيد؟

همانطور که در بالا ديده مي شود اغلب دلايل معتبري براي جراتمند نبودن پيدا مي شود!
در کودکي و نوجواني مي آموزيم که به گونه اي عمل کنيم که در همان لحظه کارآمد باشد. مثلا اگر در برابر والدين يا دوستانمان جراتمند و يا پرخاشگر باشيم ممکن است برايمان دردسر ساز باشد. بنابراين ياد مي گيريم که تحت کنترل باشيم. يا ممکن است بياموزيم که براي بودن بايد جنگنده باشيم.

نکته مهم اينکه خود وخانواده خود را براي عدم جراتمندي سرزنش نکنيد.

بهتر است اينگونه ببينيد که خود و خانواده تان در يک سيکل معيوب گرفتار شده ايد. و اکنون شما تصميم گرفته ايد تا اين چرخه را بشکنيد و يک روش قاطعانه زندگي را بياموزيد. يعني شما اين روش هاي رفتاري ناکارامد را به گردن خانواده نمي اندازيد.
در حال حاضر چه چيزي مانع از جراتمندي ما مي شود؟
جواب این سؤال در قسمت بعد!

ادامه دارد …

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید