جراتمندی یا قاطعیت ۴

جراتمندی یا قاطعیت

جراتمندی یا قاطعیت ۳

تفکر غیرجراتمندانه

همانطور که قبلا اشاره شد، یکی از عللی که مانع قاطع بودن ما می شود افکار ما هستند. همه ما درباره خودمان، دیگران و جهان پیرامونمان باورهایی داریم. اغلب این باورها از تجربیات پیشین ما ناشی شده اند و درآن زمان برایمان قابل قبول بوده اند. بطور مثال ممکن است در کودکی از خانواده خود آموخته باشیم که ناراحتی خود را نباید بروز دهیم. چرا که دیگران ما را مسخره خواهند کرد. در آن وضعیت ممکن است این باور منطقی به نظر برسد. ولی ممکن است در بزرگسالی نیز همان باور را داشته باشیم در حالی که دیگر در آن موقعیت نیستیم. یعنی همچنان این باور را که بیان ناراحتی کار بدی است و اگر این کار را انجام دهیم دیگران ما را مسخره می کنند قبول داریم بدون اینکه آن را محک زده باشیم. بنابراین ناراحتی خود را هیچگاه بروز نمی دهیم که منجر به تنش و افسردگی و عدم ارتباط مناسب با سایرین می شود. برعکس ناراحتی ما ممکن است بصورت خشم نسبت به خود یا دیگران بروز کند.

به لیست زیر که شامل چند نوع تفکر غیرجراتمندانه است توجه کنید. ببنید کدامیک در مورد شما صدق می کند:

  • من نباید بگویم که چه احساسی دارم یا به چه فکر می کنم برای اینکه نباید دیگران را با مسایل و مشکلات خودم ناراحت کنم.
  • اگر محکم برخورد کنم دیگران را ناراحت می کنم و روابطم از هم می پاشند.
  • گفتن آنچه که از ذهنم می گذرد خیلی شرم آورست.
  • اگر کسی به درخواست من پاسخ منفی دهد به آن معناست که از من خوشش نمی آید و مرا دوست ندارد.
  • لزومی ندارد بگویم که چه نیازی دارم یا چه احساسی دارم! دیگران خودشان باید بدانند و بفهمند!
  • اگر آنچه راکه دوست دارم بگویم نشانه بی ادبی، گستاخی و بی ملاحظگی من است.
  • بالاخره این اتفاق می افتاد این تقصیر من نیست.
  • افراد باید احساساتشان را برای خودشان نگه دارند.
  • اگر اضطراب خود را نشان دهم دیگران فکر می کنند ضعیف هستم و مرا مسخره و یا از من بهره کشی می کنند.
  • اگر ستایش دیگران را بپذیرم، خودخواه و مغرورم.
  • من حق ندارم ذهن خود را تغییر دهم و کس دیگری نیز این حق را ندارد.

فهرست حقوق جراتمندی

  • شما حق دارید رفتار، افکار و احساسات خود را مورد قضاوت قرار دهید، در عین حال باید مسؤ‌ولیت آن ها را بپذیرید. رفتار دیگران ممکن است روی شما تأثیراتی داشته باشد. اما این شما هستید که تعیین می کنید چه واکنشی نشان داده و در هر موقعیت چگونه عمل کنید. دیگران ممکن است بخواهند روی آن ها تأثیر بگذارند اما تصمیم نهایی با شماست.
  • شما حق دارید «نه» بگویید.
  • شما حق دارید که هیچ دلیل یا عذرخواهی برای توجیه رفتارتان نیاورید. برای اینکه در مورد درستی و متناسب بودن رفتارتان قضلوت کنید نیازی نیست تا به دیگران متکی باشید. دیگران ممکن است با شما موافق نباشند اما مختارید که به ترجیح سایرین توجه نکرده و یا با ایشان به یک توافق برسید. ممکن است به علایق ایشان احترام گذاشته و رفتار خود را تغییر دهید. مهم اینست که این انتخاب خودتان است. دیگران ممکن است بخواهند رفتار و احساسات شما را با پرسش دلایلتان تغییر داده و متقاعدتان کنند که اشتباه می کنید. اما شما می دانید قاضی نهایی خودتان هستید.
  • شما حق دارید خودتان قضاوت کنید که آیا مسؤول پیدا کردن راه حل برای مشکلات سایرین هستید یا خیر. شما مسؤول سلامت روان خودتان هستید. ممکن است برای دیگران آرزوها و نیات خوبی داشته باشید. اما مسؤول سلامت و شادابی دیگران نیستید. حتی اگر رفتارتان بصورت غیر مستقیم مشکلاتی برای دیگران ایجاد کند، خودشان مسؤول رسیدگی به مسایلشان هستند. اگر این حق خود را نشناسید دیگران ممکن است بعلت مشکلات خود شما را سرزنش کرده و رفتار شما را تحت تأثیر قرار دهند.
  • شما حق دارید ذهن خود را تغییر دهید. هیچ چیز در زندگی لزوماً ثابت و یا انعطاف ناپذیر نیست. علایق و نیازهایتان ممکن است با زمان تغییر کنند. احتمال تغییر ذهنیات مسأله ای طبیعی و سالم بوده، می تواند منجر به رشد شما شود. ممکن است دیگران با این ادعا که اشتباه می کنید یا مسؤولیت ناپذیر هستید رفتار شما را تحت تأثیر قرار دهند. لازم نیست تصمیم خود را برای دیگران توجه کنید.
  • شما حق دارید با نظر دیگران موافق نباشید.
  • شما حق دارید اشتباه کنید و مسؤولیت آن را بپذیرید.
  • شما حق دارید بگویید نمی دانم.
  • شما حق دارید در تصمیم گیری غیر منطقی عمل کنید! منطق معمولاً با همه یا هیچ، سیاه و سفید و یا بله و خیر سروکار دارد. هنگامی که با مسایل خاکستری زندگی بشر روبرو هستیم، منطق همیشه کمک کننده نیست.
  • شما حق دارید بگویید که نمی فهمید!
  • شما حق دارید بگویید برایم مهم نیست!

نکته مهم اینکه این حقوق باید همراه با مسؤولیت پذیری باشند. می توانید افکار، احساسات و رفتار خود را داشته باشید. در عین حال باید مسؤولیت عواقب آن ها را بپذیرید. اغلب افراد گمان می کنند جراتمندانه رفتار می کنند اما این درحالیست که حقوق دیگران و عواقب اعمال خود را نادیده می گیرند. در این حالت رفتار پرخاشگرانه خواهد بود!

چگونه باورهایمان را تغییر دهیم؟

اولین قدم برای تغییر باورهای ناکارآمد شناسایی آن هاست. در حقیقت برخی افراد همینکه بفهمند چگونه فکر می کنند می توانند خود را تغییر دهند. بویژه اگر بفهمند حق دارند خود را تغییر داده و به گونه ای دیگر فکر کنند. هرچند برای اغلب افراد دانستن این مساله کافی نیست. درمان شناختی رفتاری یک راه هدف گیری افکار ناکارآمد بوده و کمک می کند تا با آن ها مبارزه کنیم. اساس این درمان بر این است که بیشتر افکار و باورهای ما عقایدی آموخته شده هستند تا حقایق مسلم. یعنی می توان بجای پذیرش کورکورانه آن ها را زیر سؤال برد. مخصوصاً وقتی دردسر ساز می شوند.  در این روش افکار به چالش کشیده شده و شواهد موافق یا مخالف باورها بررسی می شوند تا به درستی افکار یا باورهای مناسب تر دست پیدا کنیم.

ادامه دارد…

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید